قالت عائشه دخلت علینا امراءه فلما ولت بیدى انها قصیره . فقال النبى (صلى الله علیه و آله و سلم ) قداغتبتها. ورام بن ابى فراش : مجموعه ورام ، ج 1، ص 188.
انواع عیب و نقص
منبع:ساغر سحر
هم آنان که بر طلب وجه پروردگارشان شکیبایى نمودند.(1)
اگر دعوت نبود، در جانت طلب بود، طلب کمال، طلب جمال و جلال. حال دعوت همه آمده، امکان ندارد آن که در کمون جانت عشق خود را آفرید و از بیرون این همه، پیامبر عزیز خود را به دعوتت فرستاد، در به رویت بربندد! بنا بر این، رهسپار این راه باش که راه دیگرى ندارى. هم اکنون که سرِ او دارى، باز جاذب اوست و اگر او نمىخواست، تو رو به این سو نمىکردى:
اى دل اگر نخواندت، ره نبرى به کوى او | بىقدمش کجا توان ره ببرى به سوى او؟ |
گر نروى به سوى او، راست بگو کجا روى؟ | هر طرفى که رو کنى، ملک وى است و کوى او |
و بازت این وعده که:
آنان که در ما کوشیدند، همانا به راههاى خود، هدایتشان مىکنیم.(2)
و دگر باز این وعده که:
هر آن کس امید به لقاى پروردگار دارد، اعمالش را نیک کند و چیزى را شریک پروردگار نسازد.(3)
1. وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغآءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ. سوره رعد، آیه 22.
2. وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا. سوره عنکبوت، آیه 69.
3. فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقآءَ رَبِّه فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحًا وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهآ أَحَدًا. سوره کهف، آیه 110.
دیگر چه مىخواهى؟ رو به سوى او کن، هر چند هنوز لذّت وصال کام جانت را ننواخته:
روى تو کس ندید و هزارت رقیب هست | در غنچهاى هنوز و صدت عندلیب هست |
گر آمدم به کوى تو چندان غریب نیست | چون من در این دیار، هزارت غریب هست |
هرچند دورم از تو که دور از تو کس مباد | لیکن امید وصل توام عن قریب هست |
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟ | اى خواجه درد نیست، وگرنه طبیب هست |
(حافظ)
خداوند، درد عشقش را در جان ما لحظه به لحظه بیش فرماید و جان ما را با آن درد خو دهد که سلامتى از این درد، بدترین درد است:
الهى سینهاى ده درد پرورد | درون درد و برون درد و همه درد |
الهى سینهاى درد آشنا ده | غم از هر دل که بستانى به ما ده |
(وحشى بافقى)
بنگر تا براى اهداف این جهانى چند رنج برى؛ دوازده سال تا گرفتن دیپلم و شانزده سال تا اخذ لیسانس و براى گرفتن یک تخصّص، سى سال. اگر یک عمر طبیعى را شصت سال تصوّر نمایى، نیمى براى نیم دیگر که پایه نیمه دوم هم بر وهم و پندار است، و خوش سرود مرحوم شهریار:
تبه کردم جوانى تا کنم خوش زندگانى را | تبه شد زندگانى چون تبه کردم جوانى را |
و جالب آن که پایان هر هدف این جهانى، تهیدستى و فناست. تو اى عزیز! بالاترین هدفهاى عالم هستى را در نظر دارى؟ «لقاء اللّه» و دانى که او غایتِ آمال عارفین است و حال بیندیش که زحمت وصول به هر هدفى، در خور آن هدف است:
خداوند، اجر نیکوکاران را ضایع نمىسازد.(1)
عتاب یار پرى چهره عاشقانه بکش | که یک کرشمه تلافى صد جفا بکند |
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند | دعاى نیم شبى دفع صد بلا بکند |
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق، لیک | چو درد در تو نبیند که را دوا بکند |
(حافظ)
1. إِنَّ اللّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ. سوره توبه، آیه 120.
قال اللهُ الحکیمُ فی کتابِه الکریم:
بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ * وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ * وَ طُورِ سِینِینَ * وَ هَـٰذَا الْبَلَدِ الامِینِ * لَقَدْ خَلَقْنَا الإنسَـٰنَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْنَـٰهُ أَسْفَلَ سَـٰفِلِینَ * إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّـٰلِحَـٰتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ * فَمَا یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ * أَلَیْسَ اللَهُ بِأَحْکَمِ الْحَـٰکِمِینَ. خداوند در این سوره که نود و پنجمین سوره از قرآن کریم است سوگند یاد میکند به انجیر و زیتون که مراد همان دو میوۀ معروف است، یا به دو درخت آنها، یا به کوه تین که شهر دمشق در دامنۀ آن واقع شده و کوه زیتون که شهر بیت المَقْدِس در دامنه آن
است و محلّ پیدایش انبیاء و مرسلین میباشد؛ و سوگند یاد میکند به طور سینا که محلّ مناجات حضرت موسی کلیم الله علَی نبیِّنا وآله و علیهالسّلام بوده است، و به شهر مکّۀ مکرّمه که شهر امن و امان بوده م و خداوند آنرا مأمن قرار داده است که:
پس بنابراین روز جزا حقّ است و قابل تکذیب نیست، زیرا که بر اساس اختلاف حالات و درجات مردم، خداوند حاکم به حقّ که حکمش استوار و قائم به اصول متینه است بین آنها در روز بازپسین حکم خواهد فرمود.در سورۀ مبارکۀ والتّین خداوند موقعیّت انسان را از عالم بالا به عالم طبع و مادّه و حیات دنیا و منطق احساس بیان میفرماید که: ما او را در بهترین سرشت و قوام آفریدیم و سپس او را به پائینترین مرتبه از حدود و قیود و گرفتاری در ظلمات عالم حسّ و دور بودن از عالم اُنس و جمعیّت و معرفت نزول دادیم، تا خود به پای خود برگردد و با اختیار و اراده به اعلا درجات برسد، و بر ذروۀ عالی از مدارج و معارج مقام انسانیّت نائل آید؛ در این صورت در نزد خدای خود مقیم بوده و به اجر و پاداش غیر مقطوع خواهد رسید.