در ثواب ذکر تهلیل

 در ثواب ذکر تهلیل

 آنچه از فحواى کلام بزرگان درک مى ‏شود این است که ذکرى بالاتر از ذکر "لا اله الَّا الله" نیست و مضمون بسیارى از احادیث این نظر را تأیید مى‏ کند. در اینجا به چند حدیث از ائمّه معصومین‏ علیهم السلام اکتفا مى‏ نماید:


 ابو سعید خدرى از رسول خداصلى الله علیه وآله روایت کند که فرمود:


 "ذات اقدس الهى به حضرت موسى ‏بن عمران فرمود: اى موسى چنانچه هفت طبقه آسمانها با ساکنین آنها و مجموع زمین هاى هفتگانه را در نزد من در کفه ‏اى بگذارند و کلمه شریفه "لا اله الَّا الله" را در کفه دیگر؛ براستى که کفه "لا اله الَّا الله" ترجیح خواهد داشت".


 یعنى قوام عالم وجود به توحید برمى گردد و آن علّت زمین و آسمانست که اگر علّت کنار رود معلول وجود خارجى ندارد.

 

جابربن عبداللَّه گوید:


 پیامبر خدا صلى الله علیه وآله فرمود: "دو چیز سبب دو چیز دیگر مى‏ گردد، مردن با شهادت به یگانگى حضرت پروردگار سبب دخول در بهشت است و مردن با شرک سبب ورود در جهنّم خواهد بود".


 جابر جُعفى از امام باقرعلیه السلام نقل مى ‏کند که فرمود:


 "کلمه "لا اله الَّا الله" را به مردگان خود تلقین نمایید چون باعث آمرزش گناهان آنهاست. عرض کردم: "قربانت گردم گفتن آن در هنگام سلامتى چگونه باشد؟" سه مرتبه فرمود: "بیشتر گناهان را منهدم مى‏ نماید چه این کلمه مایه انس براى بنده مؤمن است در زندگى و مرگ و حشر او" و رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود جبرئیل به من گفت: کاش مى‏ دیدى دو گروهى که وارد صحنه قیامت مى‏ شوند، گروهى معتقدان به توحید که محشور مى‏ شوند با روى‏ هاى درخشان و زمزمه "لا اله الَّا الله" و "الله أکبر" را بر لب دارند و گروهى دیگر مشرکانند که محشور مى‏ شوند با روهاى سیاه ، شیون‏ کنان و واحسرتا گویان و گویند واى بر ما که تباه و هلاک گردیدیم".


 جابربن یزید جُعفى از امام باقرعلیه السلام نقل مى‏ کند که پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود:


 "هر چیزى در جهان همتا و نظیرى دارد مگر سه چیز؛ اول ذات حضرت احدیّت که او را نظیرى نیست. دوم کلمه شریفه "لا اله الَّا الله" که هم‏ وزن و شبیهى ندارد. سوم قطره اشکى که از خوف خدا بر چهره‏ اى جارى شود که براى آن هم‏ وزنى نتوانى یافت و هیچ خوارى و ناراحتى بر آن چهره نخواهد رسید".


 عبید بن زراره گوید:


 امام جعفر صادق‏ علیه السلام فرمود: "لا اله الَّا الله" بهاى بهشت است".


 هشام‏ بن سالم و ابوایّوب از قول امام صادق‏ علیه السلام چنین نقل مى‏ نمایند که:


 "هر آنکس صد مرتبه "لا اله الَّا الله" را بگوید عبادت او در آن روز از همه برتر است مگر آنکس که زیاده بر این گفته باشد".

فرق غیبت و بهتان

بهتان یعنى نقص و عیبى را که در کسى وجود ندارد چه در حضورش و چه در غیابش ، به او نسبت دهند؛ پس اگر عیبى را که در شخص وجود دارد، پشت سرش به او نسبت دهند، غیبت او را کرده اند؛ ولى اگر عیب و نقصى را که در او وجود ندارد، به او نسبت دهند، بهتان زده اند؛ البته اگر عیبى را که در شخص وجود ندارد، پشت سرش به او نسبت دهند، هم غیبت او را کرده و هم به او بهتان زده اند و احکام هر دو مورد بر آن صدق مى کند به این معنا که غیبت کننده ، هم باید استغفار کند و هم از آن فرد حلالیت بطلبد.
ابوذر غفارى (ره ) از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) پرسید: ((غیبت چیست ؟)) حضرت فرمود:
ذکرک اخاک بما یکره . قلت : یا رسول الله ! فان کان فیه الذى یذکر به . قال : اعلم انک اذا ذکرته بما هو فیه فقد اغتبته و اذا ذکرته بما لیس فیه فقد بهته حر عاملى : وسائل الشیعه ، ج 12، ص 280، ح 16308
یاد کردن برادرت به چیزى که از آن ناخرسند مى شود. عرض کردم : اى رسول خدا! اگر این عیب که گفتیم در او بود، چه ؟
فرمود: اگر او را به عیبى که در او بود، یادآور شدى ، غیبت کرده اى و اگر عیبى را که در او نبود، متذکر شدى بهتان زده اى .
در همین زمینه امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید:
ان من الغیبه ان تقول فى اخیک ما ستره الله علیه و ان من البهتان ان تقول فى اخیک ما لیس فیه حر عاملى : وسائل الشیعه ، ج 12، ص 282، ح 16313
همانا غیبت عبارت است از این که درباره برادرت ، عیبى را که خدا براى او پوشانده است ، بگویى و همانا بهتان این است که درباره برادرت ، عیبى را که در او نیست ، بگویى .
فرق غیبت و تهمت
تهمت آن است که بر پایه حدس و گمان بد در حق کسى ، به او رفتار یا حالت ناپسندى را نسبت دهند؛ در حالى که غیبت ، بازگفتن عیب هاى واقعى شخص در غیاب او است .
اقسام غیبت
غیبت بر چند قسم است :
1: گفتارى
غیبت گفتارى مشهورترین نوع غیبت است ؛ یعنى انسان ، نقص برادر مؤ منش را به دیگرى بگوید.
2 - نوشتارى
شخص ، عیبى را که مى خواهد بگوید! بنویسد؛ در این صورت به جاى شنونده ، خواننده وجود دارد.
3 - کردارى
فرد عیب دیگرى را با نمایش به دیگران بفهماند.
4 - کنایى
کسى با استفاده از جمله هاى کنایى ، عیوب دیگرى را در غیاب دیگرى را در غیاب او به دیگران بفهماند؛ جمله هایى مثل ((خدا را شکر که به ما ریاست نداد)) یا ((از بى حیاتى به خدا پناه مى برم )) که کنایه از بى لیاقتى و بى حیایى شخص غایب هستند.
5 - اشاره اى
یعنى با اشاره اى دست و سایر اعضا، عیب دیگرى را بازگوید که اشاره مى تواند لفظى یا عملى باشد.
روایت شده که زنى وارد خانه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) شد و میهمان عایشه بود. وقتى برخاست و رفت ، عایشه با دستش اشاره کرد و با این اشاره مى خواست بگوید که او کوتاه قد بود. حضرت فرمود:
قد اغتبتها.
تو از آن زن غیبت کردى

قالت عائشه دخلت علینا امراءه فلما ولت بیدى انها قصیره . فقال النبى (صلى الله علیه و آله و سلم ) قداغتبتها. ورام بن ابى فراش : مجموعه ورام ، ج 1، ص 188.

انواع عیب و نقص

 غیبت آن است که انسان پشت سر برادر یا خواهر مؤمنش عیب یا نقصى را که نزد مردم معروف نبوده یا شنونده نمى داند، باز گوید.
حال باید به بحث از انواع و چگونگى این عیب و نقص پرداخته شود.
عیب و نقص اقسامى دارد که عبارتند از:
1 - نقص روانى - نفسانى :
مانند آن که شخصى به رذیله اى مانند حسد یا تکبر مبتلا باشد و پشت سر او به این رذایل اشاره شود.
2 - نقص بدنى :
مانند آن که شخصى بیمارى یا نقص عضوى دارد که کسى از آن آگاه نیست .
3 - نقص دینى :
مثل آن که شخصى در نماز سستى کند و در جایى که او حضور ندارد، این عیب را مطرح کنند.
4 - نقص مالى :
مانند آن که پشت سر مؤمن آبرومندى که توانایى مالى ندارد، سخنانى دال بر فقر و ناتوانى مالى او به زبان آورده شود یا به طریقى دیگر فهمانده شود. این عمل اگر از روى دلسوزى هم باشد، غیبت به شمار مى آید.
5 - نقص نسبى :
مانند آن که بگویند پدر یا اجداد فلان شخص ، خسیس یا فاسق یا... بوده اند.
برخى بزرگان ، بیان نقص هاى موجود در لباس ، خانه و سایر متعلقات شخص را نیز غیبت به شمار آورده اند.فیض کاشانى : المحجه البضاء، ج 5، ص 255.